الگوهای معینی که برای برقراری ارتباط با کودکان به کار می رود تقریبا همیشه متناقض هستند ، یعنی برعکس هدف و منظور ما نتیجه می دهند ؛ این الگوها نه تنها ما را در دستیابی به اهداف دراز مدتمان یاری نمی کنند ، بلکه غالبا خرابکاری هم در خانه به وجود می آورند. الگوهای متناقض در تربیت کودک شامل این موارد می شود ؛ تهدیدها ، رشوه ها ، وعده ها ، سخنان نیشدار و طعنه آمیز ، موعظه و سخنرانی درباره ی دروغگویی و دزدی و آموزش ادب با بی ادبی و بی احترامی.

تهدید ها – دعوت به بدرفتاری:

وقتی کودکان را تهدید می کنیم ، در واقع آنان را دعوت می کنیم که عمل ممنوع شده را دوباره انجام دهند. وقتی به کودک می گوییم :《اگر تو یک بار دیگر آن کار را انجام بدهی…》 او واژه های “اگر تو” را نمی شنود. او فقط این قسمت از حرف ما را می شنود که “یک بار دیگر آن کار را انجام بده.” بعضی وقت ها ، کودک این گفته را این گونه تفسیر می کند :《مادر انتظار دارد که من یک بار دیگر این کار را انجام بدهم ، وگرنه ناامید خواهد شد.》

این قبیل هشدارها -که شاید از نظ بزرگسال ها معقول باشند- نه تنها دردی را دوا نمی کنند ، بلکه کار را بدتر هم می کنند.با این قبیل هشدارها می توان اطمینان داشت که آن عمل مخرب و نفرت انگیز دوباره انجام خواهد شد. خودمختاری کودک را به مبارزه دعوت می کند. اگر کودک نسبت به خودش احترام قائل باشد ، بایستی دوباره نافرمانی کند تا به خودش و دیگران نشان دهد که آدم بزدل و ترسویی نیست.

اولیور” پنج ساله با وجود هشدارهای بسیار ، پرتاب توپ به سمت پنجره را ادامه داد. سرانجام مادرش گفت :《اگر این توپ یک بار دیگر به پنجره بخورد ، روزگارت را سیاه خواهم کرد.خیالت راحت باشد.》

یک دقیقه بعد ، صدای شکستن شیشه به مادر گفت که هشدار او چه تاثیری داشته است صحنه ای را که پس از این تهدیدها ، وعده ها و بدرفتاری متوالی به وجود آمد ، می توان به آسانی در خیال مجسم کرد.

“پیتر”هفت ساله تفنگ باری اش را به طرف برادر نوزادش گرفت و شلیک کرد. مادرش گفت :《 پیتر ، به برادرت شلیک نکن به هدف شلیک کن.پیتر بار دیگر به برادرش شلیک کرد. مادر تفنگ را از او گرفت و به پیتر گفت :《به آدم ها نباید شلیک کرد.》

مادر کاری را انجام دادکه احساس کرد برای مراقبت از نوزادش و درعین حال برای حمایت از الگوهای رفتاری قابل قبول بایستی انجام دهد. پیتر عواقب اعمالش را بدون اینکه آسیبی به نفسش برسد ، آموخت. راه حل های ارائه شده مشخص بودند ؛ یا باید تنها به هدف شلیک کرد یا باید امتیاز داشتن تفنگ را از دست داد.

در این حادثه ، مادر از به کارگیری آن راهکارهای متداول پرهیز کرد. وی در راهی که آشکارا به شکست منتهی می شد ، قدم نگذاشت :《بس کن پیتر ! کاری بهتر از این که به برادرت شلیک کنی بلد نیستی ؟ نشانه ای بهتر از برادرت گیر نیاوردی ؟ اگر یک بار دیگر این کار را بکنی ، تفنگت را می گیرم.》

 پاسخی که کودک به این نوع تذکر می دهد ، تکرار عمل ممنوع شده خواهد بود ، مگر اینکه کودک ، آدمی رام و سربه زیر باشد. لازم به توضیح نیست که صحنه ی بعدی چه خواهد بود.هر پدر یا مادری می تواند به راحتی آن را بازسازی کند.

برگرفته از کتاب:رابطه ی والدین و کودک – دکتر هایم جینات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *