صفات توهین آمیز ، همچون تیرهای سمی ، بایستی فقط برعلیه دشمنان به کار گرفته شوند، نه برعلیه بچه های کوچک! وقتی یکی می گوید :

《این چه صندلی زشتی است.》 اتفاقی برای آن صندلی نمی افتد.نه اهانتی به صندلی می شود و نه مایه ی شرمساری آن فراهم می آید.صندلی در همان حال خودش باقی می ماند گویی که آن صفت زشت به کار رفته درباره اش تاثیری به حال او ندارد.

با وجود این ، وقتی به کودک می گویند که زشت ، احمق یا دست و پا چلفتی است ، به طور حتم اتفاقی برای او می افتد. در بدن و در روح او واکنش هایی پدید می آید. در درون او ، انزجار و خشم و نفرت ایجاد می شود. کودک خیال انتقام پیدا می کند و نسبت به این خیالات انتقام آمیز خود احساس گناه می کند و از این احساس گناه او نیز ، اضطراب و تشویش پدیدار می شود. و شاید رفتار نامطلوب و عوارضی هم در او به وجود بیاید.

وقتی به کودک گفته می شود که دست و پا چلفتی است ، این امکان وجود دارد که وی ابتدا با جواب 《نه ،من دست و پا چلفتی نیستم》مقابله کند ، اما بیشتر مواقع ، کودک گفته ی والدینش را باور می کند و در نهایت خودش را آدمی دست و پا چلفتی به حساب می آورد.

وقتی کودک برحسب تصادف زمین می خورد ، ممکن است با خودش چنین بگوید :《تو خیلی دست و پا چلفتی هستی.》 از آن به بعد ، وی شاید از موقعیت هایی که مستلزم چابکی و چالاکی هستند ، پرهیز کند زیرا بر این باور است که خیلی دست و پا چلفتی است و نمی تواند در این موقعیت ها موفق شود.

وقتی والدین و معلمان پشت سر هم به کودک می گویند که خنگ و احمق است ، وی بالاخره این نظر را باور می کند ، زیرا این احساس را دارد که برای مورد تمسخر دیگران واقع نشدن باید از رقابت و مسابقه دوری کند.
وی می بیند که برای کسب امنیت و آرامش خود نباید تلاش کند ؛ وی در زندگی از این شعار پیروی خواهد کرد :《اگر تلاش نکنم ، شکست نخواهم خورد.》

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *