خشم ، همچون سرماخوردگی معمولی ، مشکلی است که بار دیگر روی می دهد. شاید ما از آن خوشمان نیاید ، اما نمی توانیم آن را نادیده بگیریم. ما شاید در باطنمان از آن آگاه باشیم ولی نتوانیم از بروز آن جلوگیری کنیم. خشم ، در زمان های متوالی و موقعیت های قابل پیش بینی طغیان می کند ، با وجود این ، همیشه ناگهانی و غیرمنتظره به نظر می رسد. اگرچه ممکن است زمان خشم طولانی نباشد ، اما خشم در آن لحظه ، همیشگی و فناناپذیر به نظر می آید.

 

وقتی از کوره در می رویم و خلق و خوی معمولی خود را از دست می دهیم ، طوری عمل می کنیم که گویی سلامت فکری خود را از دست داده ایم.
به فرزندان خود فحش می دهیم ، برسرشان داد می کشیم و آن ها را مورد حمله قرار می دهیم و وقتی جار و جنجال به پایان می رسد ، احساس گناه می کنیم و به طور جدی تصمیم می گیریم که هرگز این کار را تکرار نکنیم ، اما چیزی نمی گذرد که خشم دوباره ظاهر می شود و مقاصد و نیات نیک ما را بی اثر می سازد.

در تربیت کودک ، خشم والدین هم سهمی برای خودش دارد. در واقع ، اگر والدین نتوانند در لحظاتی معین خشمگین بشوند ، نشان خواهند داد که نسبت به کودکشان بی تفاوت هستند. بروز ندادن خشم از طرف والدین ، خوبی آن ها را ثابت نمی کند. روی هم رفته ، والدینی که نسبت به فرزندشان بی تفاوت نیستند ، نمی توانند از خشم پرهیز کنند. کودکان نمی توانند در برابر طغیان های خشم که همراه با بی حرمتی است بی تفاوت باشند و آن را تحمل کنند اما می توانند خشمی را که می گوید :《 صبر من هم اندازه دارد 》 ، تحمل و درک کنند.

تصمیم هایی که می گیریم تا دوباره خشمگین نشویم ، نه تنها پوچ هستند بلکه از آن هم بدتر ، آتش خشم را بیشتر دامن می زنند. خشم ، همچون یک گردباد ، واقعیتی از زندگی است که وجود آن را باید پذیرفت و آنگاه برای مقابله با آن آماده شد.

برای ایجاد صلح و آرامش در خانه می بایست از یک سری روش ها و روند های حساب شده استفاده کرد و بدین ترتیب تنش ها را پیش از آن که به انفجار ختم شوند ،کاهش داد.

خشم برای والدین احساس گران بها و با ارزشی است ، برای آن که ارزشی که خشم دارد ، تمام و کمال به دست آید ، بایستی از آن سود جست.

خشم نباید طوری به کار گرفته شود که وقتی ابراز شد ، شدت آن افزایش یابد. به عبارتی دیگر ، مداوا نباید بدتر از خود بیماری باشد. خشم طوری باید ابراز شود که تسکین خاطری برای والدین باشد ، بینشی در کودک ایجاد کند و هیچ زیانی بر طرفین وارد نیاورد ، بدین خاطر ، نباید در میان جمع دوستان کودک بر سر او داد بکشیم زیرا او بیشتر بدرفتاری کرده و لجاجت به خرج خواهد داد و در نتیجه این عکس العمل او ، ما را بیشتر خشمگین خواهد ساخت. قصد ما این نیست که دائما باعث به وجود آمدن امواج خشم و مخالفت وانتقام جویی شویم و این امواج را ابدی سازیم. برعکس ، ما قصد داریم که طرف مقابل منظورمان را درک کند و آنگاه بگذاریم که ابرهای طوفان انگیز محو شوند و از میان بروند.

سه مرحله برای تثبیت اثر خشم-برای اینکه در اوقات صلح و آرامش ، خودمان را برای اوقات فشار و سختی آماده سازیم ، بایستی از این حقایق آگاه باشیم .

1-باید این واقعیت را بپذیریم که کودکان گاهی باعث خشمگین شدن ما خواهند شد.

2-ما حق داریم که از خشم استفاده کنیم ، بدون این که احساس گناه و یا شرمساری کنیم.

3-ما حق داریم که احساسمان را بیان کنیم ، مگر زمانی که از این طریق آسیبی به کسی برسد. ما می توانیم احساسات خشم آمیزمان را بروز دهیم ، با این شرط که به شخصیت و وجود درونی کودک بی حرمتی نکنیم.

نخستین مرحله در مسلط شدن احساسات آشفته این است که آن ها را با صدای بلند و به اسم بر زبان آوریم. این کار ما به عامل خشم هشدار می دهد که رفتارش را اصلاح کرده و احتیاط کند ؛

《احساس آزردگی می کنم.》
《احساس غضب می کنم.》

اگر این اظهار نظرها و چهره ی درهم کشیده ی ما آرامش مورد نظرمان را پدید نیاوردند و عامل خشم ، رفتار خود را اصلاح نکرد ، این بار خشم خود را با شدت فزاینده ای بیان می کنیم ؛

《احساس خشم زیادی می کنم و دارم از کوره در می روم.》
《دارم از خشم منفجر می شوم.》

برگرفته از کتاب:رابطه ی والدین و کودک – دکتر هایم جینات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *