اگر احساسات والدین نسبت به یک محدودیت کاملا آشکار باشد و محدودیت با لحنی بیان شود که آزاردهنده نباشد ، کودک معمولا خود را با این محدودیت وفق خواهد داد. با وجود این ، کودک گاهی قانون شکنی خواهد کرد. حال این سوال پیش می آید که “اگر کودک محدودیت تعیین شده را نپذیرفت ، آن وقت چه کار باید کرد؟

 

” لازمه ی روند تربیتی این است که والدین نقش یک بزرگسال مهربان ولی جدی را حفظ کنند. در واکنش نشان دادن به کودکی که محدودیتی را نقض می کند ،والدین نبایستی به دنبال دلیل و منطق باشند و پرگویی کنند. و هم چنین نباید درباره ی منطقی یا غیرمنطقی بودن محدودیت وارد بحث شوند یا درباره ی آن توضیحی مفصل به کودک بدهند. لازم نیست به کودک توضیح داده شود که چرا نباید به خواهرش آسیبی برساند ، یا چرا نباید پنجره را بشکند ، و همین جملات که ” مردم برای آسیب رساندن نیستند” یا “پنجره ها برای شکستن نیستند”کافی خواهد بود.

وقتی کودک از حدخود تجاوز می کند ، نگران می شود ، زیرا انتظار دارد که مورد تنبیه و مقابله به مثل قرارگیرد. در این مواقع ، والدین نباید نگرانی کودک را افزایش دهند. اگر والدین زیاد صحبت کنند ، به جای قدرت ، ضعف را به کودک منتقل می سازند. در چنین مواقعی کودک برای کنترل انگیزه های خود ، بدون این که اعتبار خود را از دست بدهد ، به کمک یک فرد بالغ نیازمند است.

محدودیت ها چگونه به طرز ناپسندی بیان می شوند؟ به مثال زیر توجه کنید.

مادر:《می بینم که تا من صدایم را بلند نکنم نمی خواهی راضی بشوی. خیلی خوب [باصدای بلند] بس کن، وگرنه روزگارت راسیاه خواهم کرد! اگر بازهم چیزی پرت کنی ، شدیدا با تو رفتار خواهم کرد!》

به جای استعمال تهدیدها و وعده ها ، مادر می توانست خشم واقعی خود را به طریق موثرتری نشان دهد ، مثلا بگوید :《این چیزها برای پرتاب کردن نیستند !توپ برای پرت کردن است.》

در تحمیل یک محدودیت ، پدر یا مادر باید دقت به خرج دهند که جنگ خواسته ها را آغاز نکنند.

“کتی” (در زمین بازی):《دوست دارم که این جا بمانم.حالا قصد ندارم به خانه بروم.قصد دارم یک ساعت دیگر این جا بمانم.》

پدر:《تو می گویی که قصد داری این جا بمانی، ولی من می گویم که تو حق نداری این جا بمانی.》

یک چنین گفته ای به یکی از دو نتیجه ی زیر منتهی می شود ، که هر دو ناخواسته هستند :

شکست کودک یا شکست پدر. برخورد بهتر این است که روی خواسته ی کودک مبنی بر ماندن در زمین بازی تکیه کرد ، و به تهدید کودک به این که در برابر قدرت و اختیار والدین ایستادگی خواهد کرد ، زیاد حساسیت نشان داده نشود. به عنوان مثال ، پدر می توانست چنین بگوید :《 می بینم که دوست داری این جا بمانی. به گمانم دلت می خواهد بیشتر این جا بمانی ، حتی برای ده ساعت. ولی برای امروز دیگر کافی است. حالا باید برویم.》

اگر یک یا دو دقیقه سپری شد و”کتی “باز هم پافشاری کرد ، پدر می تواند دستش را بگیرد و او را به خارج از زمین بازی هدایت کند. در مورد کودکان کم سن و سال ، عمل در بیشتر موارد گویاتر از حرف است.

برگرفته از کتاب:(رابطه ی والدین و کودک) – دکتر هایم جینات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *