والدینی که درگیر یک جنگ خواسته و یا ناخواسته با کودکانشان برسر کارهای روزانه و مسئولیت ها هستند ، باید این واقعیت را درک کنند که در این جنگ نمی توانند برنده باشند. ما هرچقدر وقت و توان برای زور گفتن به آنان داشته باشیم ، آن ها وقت وانرژی بیشتری برای مقاومت در برابر ما دارند. حتی اگر هم در جنگ ببریم و موفق شویم که اراده مان را بر آنان تحمیل کنیم ، آنان شاید با بی روح شدن ، عصبی شدن و یا با نافرمانی و قصور در کارها ، انتقام بگیرند.
تنها یک راه هست که ما را به پیروزی می رساند : کودکان را با حرف هایمان متقاعد سازیم.
شاید این کار ناممکن به نظر برسد ؛ اما فقط دشوار است ، و ما این ظرفیت و توانایی را در خودمان داریم که بر آن چیره شویم. حتی اگر هم فعلاً روابط دوستانه با کودک نداریم ، چنین روابطی را می تواینم در آینده ای نه چندان دور ایجاد کنیم.
والدین با استفاده از روش های زیر می توانند تغییرات مطلوبی در کودکانشان به وجود آورند:
1-گوش دادن با حساسیت : هنگامی که والدین به احساسات و افکار کودکشان بی توجه به نظر می رسند ، کودکان دچار ناامیدی و رنجش خاطر می شوند. به همین خاطر ، آن ها چنین نتیجه گیری می کنند که عقایدشان احمقانه وغیرقابل توجه هستند و این که دوست داشتنی نیستند و کسی آن ها را دوست ندارد.
پدر یا مادری که با دقت به حرف کودکش گوش می دهد ، به او می فهماند که برای عقایدش ارزش قائل می شود و به خود او هم احترام می گذارد. چنین احترامی سبب می شود که او بتواند با دنیای حوادث و با مردم درست برخورد کند.
2- جلوگیری از خوشه های خشم : والدین بایستی از واژه ها و گفتارهایی که مایه ی نفرت و رنجش کودک می شوند ، پرهیز کنند :
توهین ها : تو مایه ی شرمساری مدرسه هستی و آبرویی هم برای خانواده ات باقی نگذاشته ای.
نام های گوناگون نهادن برکودک : مفت خور، پر فیس و افاده ، احمق.
تهدیدها : اگر مثل یک بچه ی آدم یک گوشه ننشینی ، فکر و خیال این که اجازه ی کاری را به تو بدهم از کله ات بیرون کن.
اتهامات: همیشه اولین کسی هستی که دردسر را شروع می کنی.
ارباب منشی کردن بر کودک : حرف زیادی نزن ، و بگذار چند چیز را حالیت کنم.
3- بیان احساسات و افکار بدون حمله ور شدن : در موقعیت ها که مشکلی پیش آمده است ، والدین اگر احساسات و افکار خودشان را بدون حمله ور شدن به شأن و شخصیت کودکشان بیان کنند ، بیشتر مؤثر خواهد بود.
هنگامی که والدین با حساسیت گوش می دهند ، گفتارهای تند و تیز و نیشدار را به تأخیر می اندازند و احساسات و خواسته هایشان را بدون اهانت بیان می کنند ، آن گاه تغییری در کودک حاصل می شود. جوی که همدردی بر آن حاکم است ، کودک را به والدین نزدیک تر می کند ؛ رفتارهای درست ، ملاحظه و نزاکت والدین مورد توجه و هم چشمی کوک واقع می شود. این تغییرات یک شبه صورت نمی گیرند و زمان لازم دارند ، اما تلاش ها سرانجام نتیجه خواهند داد.
پدر یا مادر با پذیرش و انجام این رفتارها و اعمال جدید ، بخش عمده ای از آموزش مسئولیت به کودک را جامه ی عمل خواهد پوشاند ، اما با این حال نمونه و سرمشق بودن برای کودک به تنهایی کافی نیست ، هرکودکی احساس مسئولیت را از طریق تلاش ها و تجربه ی خودش کسب می کند. زمانی که رفتار نمونه ی پدر یا مادر جو مطلوبی برای یادگیری ایجاد می کند ، تجارب ویژه ی یادگیری را تقویت کرده و آن را بخشی از صفات شخصیتی کودک می سازند. بنابراین ، مهم است که تعیین کنیم در مراحل مختلف رشد و بلوغ ، چه مسئولیت های ویژه ای را به کودک بدهیم.